یکی از شهرستان های استان بوشهر،«دشتی»است که در جنوب غربی آن بخش کاکی با تاریخی چند هزارساله به مرکزیت شهری به همین نام یعنی کاکی واقع است.در قدیم به بخش کاکی ماندستان می گفتند.
ماندستان از نام رودخانه ماند یا مند اخذ گردیده است.این رودخانه در مناطقی که به خلیج فارس می ریزد،سرعت چندانی ندارد،زیرا از زمین هموار وکم شیب است.لذا به نظر می رسد که آب رودخانه از حرکت باز ایستاده است،یعنی مانده است به همین جهت به این رودخانه نام ماند یا مند داده اند و کناره آن را که نزدیک خلیج فاس است«ماندستان»گفته اند.
وجه تسمیه دیگر ماندستان آن است که این رودخانه وزمین های اطراف آن،از نظر کشاورزی فایده چندانی ندارد وگویا این رودخانه در آن حدود مانده است.
ماندستان در قدیم یکی از نواحی پنجگانه بلوک دشتی بود.مولف فارسنامه ی ناصری در این خصوص می نویسد:«بلوک دشتی در اصل پنج بلوک بود اول بردستان دوم بلوک سیم سنا وشنبه چهارم طسوج پنجم ماندستان،پس هر بلوکی را ناحیه گفته اند بعضی را ضمیمه بعضی نموده اند همه را دشتی گویند.»
نیز در جای دیگر چنین آورده:«ناحیه ماندستان در حقیقت شالوده وبنیان بلوک دشتی است...درازی این ناحیه از قریه دومنالو(امام آباد فعلی) تا شیب برم ده فرسخ(و)پهنای آن از کاکی تا هَدَکوه پنج فرسخ است.محدود است از جانب مشرق به ناحیه سنا وشنبه واز شمال بنواحی دشتستان واز مغرب وجنوب به دریای فارس.
انواع شکارها در این ناحیه یافت شود.هوایی گرم وتر دارد محصولش همه دیمی است،چون در زمستان آب رودخانه ماند طغیان کند ودر بهار فرو نشیند اهالی این ناحیه در کناره آن تخم هندوانه وخربزه وخیار چنبر کاشته در اواخر بهار واوایل تابستان هر روز،صد خروار از محصولش بار کرده به دهات برده صرف کنند.وقیمتی بر آن نباشد.هرکس هرچه را بردارد مواخذاتی ندارد.و قصبه این ناحیه بلکه حاکم نشین نواحی دشتی کاکی است. واین ناحیه مشتمل بر چهل ده آباد (است)…»
از جمله طایفه های بزرگی که در آن زمان،در ناحیه مندستان سکونت داشتند.یکی طایفه شیخیان بود ودیگری طایفه حاجیان.
در زمان حکومت وسلطه افغانها بر ممالک ایران،رئیس جمال حاجیانی بر عشیره ی خود سروری یافت. مومی الیه بعد از چندی طایفه شیخیان را نیز به اطاعت خود در آورده وتمامی ناحیه ماندستان را صاحب گشت.
رئیس جمال حاجیانی سالها ضابط وحاکم بلا منازع ناحیه مندستان بود.بعد از فوت او پسرش رئیس حسین خان بجای پدر مالک ماندستان گردید وبه کیاست وکاردانی نواحی سنا وطسوج وبلوک را تصاحب نمود.بعد ازحسین خان،پسرش جمال خان بجای پدر نشست وبعد از وفات او پسرش حاجی خان دشتی بجای پدر نشست.وی با دختر حاجی حیدر خان بردستانی ازدواج کرده وبعد از فوت خان مزبور ناحیه بردستان را نیز جزء خاک وقلمرو خودش نمود.نیز در سال1250واندی خورموج که تا آن زمان یکی از نواحی دشتستان بود تصرف وضمیمه خاک دشتی نمود.
وبدین طریق«دشتی بزرگ»که مردمانش هم به علم وادب وهم به جنگاوری معروفند،بوجود آمد.
در پایان این مقاله جا دارد که یادی کنیم از یکی از شخصیتهای کم نظیری که از میان سلسله ی خوانین دشتی ظهور کرده او که هم ضابط ایام بود وهم ناظم ابیات،بله مرحوم محمد خان حاجیانی دشتی را می گویم.محمدخان فرزند حاجی خان در سال1246 در شُنبه متولد ودر سال1298 ه.ق دار فانی را وداع گفت.او نیز همچون اجدادش مدتی حاکم دشتی بود.ودر این مدت برای عمران وآبادی نواحی دشتی زحمات بسیار کشید.یکی از آثار بجای مانده از ایشان قلعه خورموج است.این قلعه خود به تنهایی می تواند بیانگر شخصیت والای او باشد.این قلعه دارای کتابخانه ای بود که چندین جلد کتاب نفیس وکمیاب در آن وجود داشت ومحمدخان ودیگر دوست داران علم وادب از آن استفاده می نمودند.در کنار این قلعه حجره هایی نیز برای استراحت دوست داران دانش وطلاب وزوار ساخته شده بود.از دیگر کارهای عمرانی محمدخان احداث حمام ومسجد وبازار در حوالی قلعه بود.
محمدخان نه تنها امیری مقتدر بلکه ادیبی اریب وشاعری بزرگ نیز بود.از آثار قلمی او اینهاست:
1-کلام الملوک 2-طریق السلوک 3-خسرووشیرین 4-دیوان اشعار.
محمدخان به خاندان پیامبر(ص)عشق می ورزید.از او اشعار زیادی در مناقب پیامبر اسلام وامامان شیعه ودرمراثی اهل بیت عصمت وطهارت وشهیدان کربلا بجای مانده است.از جمله اشعار محمدخان دشتی که در مصیبت حضرت سیدالشهداء سروده ترکیب بندی است در چهل وهشت بند که ترکیب بند معروف محتشم کاشانی را به یاد می آورد:
هرسال شورشی که در اوضاع عالم است
از محنت مصیبت این ماه ماتم است
این مه هلال ولاغر وفربه شود از آنک
خالی شده ز شادی وپرگشته از غم است
ماهی که خون آل علی شد در آن حلال
تا سال وماه هست،همیشه محرم است...